حتماً شما ارزش مخاطبی را که با هزاران زحمت و ترفند او را تشویق کردهاید که به صفحه محصول شما سری بزند را میدانید، در غیراینصورت کاری نمیکنید که در همان ثانیههای اول او را از تصمیم خود منصرف کرده که دیگر به صفحه شما سر نزند.
اگه مخاطب شما چنین تصمیمی بگیرد نه تنها شما هیچ اقدام مثبتی انجام ندادهاید بلکه ضرر هم کردهاید و یک مخاطب را که میتوانست به مشتری شما تبدیل شود را با چند اشتباه از دست دادهاید.
در کپی رایتینگ صفحه محصول چه اشتباهاتی را نکنیم؟
در هنگام نوشتن توضیحاتی برای صفحه محصول لازم است چند نکته را مد نظر داشته باشیم، که رعایت کردن این نکتهها میتواند مخاطب شما را به یک مشتری وفادار تبدیل کند.

- اشتباه گرفتن مخاطب هدف
تا زمانی که شما مخاطب هدفتان را درست نشناسید چطور میتوانید یک محتوای مخاطب پسند تولید کنید؟
با هم یک مثال را در نظر میگیریم:
فرض کنید خواهرتان از شما میخواهد یک عینک آفتابی برای او بخرید اما به شما نمیگوید که این عینک چه خصوصیاتی داشته باشد. اول شما فکر میکنید که خریدن یک عینک کار زیاد سختی نیست اما بر عکس تصورتان وقتی خواهرتان عینک را به چشمانش میزند شما کلاً از خرید خود پشیمان میشوید! مثلاً ممکن است شما به سلیقه خودتان یک عینک با فرم گرد برای او بخرید اما وقتی شما عینک را به او میدهید او میگوید از فرم گرد متنفر است! و یا ممکن است یک عینک با رنگ شیشه تیره برای او بخرید اما وقتی خواهرتان عینک را به چشمانش میزند اصلاً این عینک مناسب رنگ پوستش نیست!
شما در همه این موارد میخواستید بهترین عینک را انتخاب کنید اما چون مشخصات دقیق عینک مورد نظر خواهرتان را نمیدانستید نتیجه کار افتضاح شد.
در مورد کپی رایتینگ و تولید محتوای صفحه محصول هم همینطور است. اگر شما شناخت دقیق و درستی نسبت به مخاطب هدفتان نداشته باشید، نمیتوانید محتوای مناسب برای او تولید کنید و در نتیجه او را به سمت محصول خود جذب کنید.
شما باید در مورد مخاطب هدفتان ریزبین باشید و تنها دانستن اینکه او مرد است یا زن و یا درکجا زندگی میکند و اطلاعات پیش پا افتادهای از این قبیل به کار شما نمیآید.
به عنوان مثال اگر شما بخواهید یک جفت کفش مردانه به پدر خانواده بفروشید شاید ابتدا فکر کنید تصمیم اینکه آیا این کفش زیباست یا نه به عهده آقا باشد و با در نظر گرفتن این فرض، محتوایی مناسب پدر خانواده را بنویسید، در حالی که آمارها نشان میدهد تصمیم گیرنده اصلی مادر خانواده است و او در مورد زیبایی کفش نظر میدهد. او فردی است که پدر خانواده را متقاعد میکند که این کفش را بخرد. پس بهتر است شما محتوایی مناسب مادر خانواده بنویسید و احساسات او را درگیر محصول خود کنید.
در مورد کسب و کارهای B2B یا کسب و کارهایی که مشتری آنها یک شرکت و یا سازمان هستند نیز وضع به همین منوال است. شاید شما فکر کنید تصمیم گیرنده نهایی مدیر عامل شرکت است اما با کمی تحقیق مشخص میشود که افرادی که در اطراف مدیر هستند به شدت بر تصمیم او تأثیرگذار هستند. اگر شما بتوانید روی آن افراد تأثیر بگذارید میتوانید به فروش کالای خود امیدوار باشید.
پس باید قبل از شروع به نوشتن مخاطب هدف خود را دقیقاً شناسایی کرده و در مورد سلیقه آن فرد تحقیق کنید و مطمئن شوید که برای چه کسی مینویسید تا با تولید محتوای مناسب بتوانید محصول خود را بفروشید.
- مشخص نبودن «اصل مطلب» برای مخاطب
یکی از کارهای اشتباهی که ممکن است شما بهعنوان یک کپیرایتر انجام دهید این است که تمام همه خلاقیتتان را به خرج دهید تا به هر نحوی شده روی مخاطبتان تأثیر بگذارید. اما در واقع مهمتر از راه انتقال پیام، «خود پیام» است. اینکه ما چه چیزی را میخواهیم به مخاطب منتقل کنیم. پس در قدم اول باید بدانیم که چه میخواهیم بگوییم و سپس به دنبال راهی برای بیان آن باشیم. اگر سلیقه مخاطبمان را تشخیص دهیم، میتوانیم پیام اصلی را مشخص کرده و همان را به مخاطب منتقل کنیم.

- توضیح دادن بیش از اندازه
ما بهعنوان یک کپیرایتر مبتدی در ابتدا یاد میگیریم که بیشتر در مورد مزایای یک محصول بنویسیم. مثلاً در تبلیغ یک دوش حمام بنویسیم که با نصب این دوش میزان مصرف آب شما به نصف میرسد و در مورد اینکه چه چیزی در این دوش باعث کاهش مصرف آب میشود صحبتی نکنیم.
یک کپیرایتر حرفهای هیچ وقت بیش از اندازه در مورد مزایای متنوع یک محصول نمینویسد. زیادهروی در نوشتن مزایای یک محصول باعث میشود مخاطب تمام تبلیغ را اغراقآمیز دانسته و از آن فرار کند. بهتر است به جای شلوغ کاری بیش از حد، یک ویژگی اصلی محصول را در نظر بگیریم و همان را در نظر مخاطب بزرگ کرده و با این ویژگی از رقبا متمایز شویم.
- پایان خوبی ننوشتن برای محتوا
محتواهای تجاری یا تبلیغاتی همانند فیلمها باید پایان مشخص و خوبی داشته باشند. بعضی از کپیرایترهای تازهکار به این اصل توجه نمیکنند به این صورت که در ابتدا مقدمه خوب و جذابی را برای محصول مینویسند و مخاطب را جذب محصول خود میکنند، اما یکدفعه مخاطب را رها کرده و تا انتها مخاطب نمیداند که چه کاری باید انجام دهد.
برای اینکه یک محتوای تبلیغاتی یا تجاری بتواند تأثیر خود را روی مخاطب بگذارد لازم است که کپیرایتر از همان ابتدا دست مخاطب را گرفته و پله به پله با مخاطب جلو بیاید، سپس کاری کند که مخاطب با رضایت تمام برای خرید محصول پیش قدم شده و با یک لبخند رضایت بخش صفحه محصول شما را ترک کند.
برای اینکه متن شما بتواند تأثیر خودش روی مخاطب بگذارد لازم است که شما متنتان را بارها و بارها بخوانید و از اینکه محتوای شما پایان مشخص و واضح دارد مطمئن شوید.
- تحمیل کردن محصول به مخاطب
احتمالاً همه ما حس تحمیل شدن را برای بعضی از خریدها تجربه کردهایم. یک کپیرایتر غیرحرفهای هم دقیقاً میتواند مثل یک فروشنده غیرحرفهای و سمج رفتار کند و این حس را به مخاطب بدهد که او را مجبور به خرید کرده است. نباید این حس را در مخاطب ایجاد کنید که میخواهید محصولتان را به او غالب کنید بلکه باید با او دوست و همراه شوید و محصول خود را هوشمندانه به او پیشنهاد بدهید و تصمیم نهایی را به عهده خود مخاطب بگذارید.